Popular Posts

Tuesday, 1 November 2011

داداشی

حرف  زیادی برای گفتن ندارم، بیشتر یکی‌ از چشامم پره اشک و یه لبخند کوچولو روی صورتمه. عجب صدای گرمی‌ داره داداشی که خیلی‌ وقته دلم براش تنگ شده. عجب صدای گرمی‌ داره وقتی‌ حتا بهم میگه تو قدیو حرفهای ما ها‌رو گوش نمیکنی‌ تا اینکه خودت تصمیم بگیری. صداش گرم وقتی‌ میگه تو دیوونه ای. صداش گرمه وقتی‌ میگه دیگه برو می‌خوام برم بخوابم، انگار نه انگار که این اونه که به  من زنگ زده! صداش گرمه وقتی‌ بهم میگه تو نمی‌فهمی، چون پزشکی‌ نمیخونی

لامذهب عجب چیزیه این برادر خواهری رو توی غربت تحمل کردن! دلم تنگه برات داداشی

No comments:

Post a Comment